جدول جو
جدول جو

معنی گواره دان - جستجوی لغت در جدول جو

گواره دان
(گَ رَ / رِ)
گواربان. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 324).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستاره دان
تصویر ستاره دان
ستاره شناس، منجم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاره دان
تصویر چاره دان
دانندۀ راه چاره و علاج، آنکه راه علاج دردی یا اصلاح امری را بداند، چارهشناس، برای مثال بسا چاره دانا به سختی بمرد / که بیچاره گوی سلامت ببرد (سعدی۱ - ۱۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
(کَ رَ / رِ)
شخصی که گوسفند و گاو و امثال آن را به چرانیدن برد. (برهان) (آنندراج). شبان و گله بان. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف گوازه دار است. (از حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گوازه شود
لغت نامه دهخدا
(گَ رَ / رِ)
گله بان و شبان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ شی دَ / دِ)
ستاره شناس. (آنندراج). رجوع به ستاره شناس و ستاره شمر شود
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ)
واره دادن شیر، به نوبت دادن شیر به هم. رسم است در بعضی نقاط که همه آنان که شیر اندک دارند به نوبت آنچه را که در یک روز از گوسفندان یا گاوان آن نقطه به دست می آید به یک تن دهند و پس از چندی به دیگری و به همین ترتیب هرچند روزی تمامی شیر آن محل سهم یکی باشد و چون نوبت شیر یکی رسد گویند وارۀ اوست. رجوع به واره شود
لغت نامه دهخدا
(رَ نَ وَ)
دانندۀ چاره. چاره ساز. صاحب تدبیر. و رجوع به چاره ساز شود، دانندۀ علاج دردها. معالج. آنکه علاج و درمان دردها داند:
تو هرچ اندرین کار دانی بگوی
که تو چاره دانی و من چاره جوی.
دقیقی.
بسا چاره دان کاو بسختی بمرد
که بیچاره گوی سلامت ببرد.
سعدی (بوستان).
و رجوع به چاره ساز و چاره گر شود
لغت نامه دهخدا
(گُو رَ دَ رَ)
دهی است از دهستان آلوت بخش بانۀشهرستان سقز واقع در 24000 گزی باختر بانه و 8000 گزی مرز ایران و عراق. کوهستانی و سردسیر و دارای 55 تن سکنه است. آب آن از چشمه و رود خانه گوره دار است. محصولات جنگلی و مختصر غلات دارد. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
محلی است به سپاهان. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
سلّه که زنان در آن گاله و ریسمان نهند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از واره دادن
تصویر واره دادن
شیر دادن بهمدیگر بنوبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاله دان
تصویر گاله دان
سله ای که زنان در آن گاله و ریسمان نهند
فرهنگ لغت هوشیار